در جاده ی عشق عبور میکردم ناگهان ترمز عشق برید و پای عشق تصادف کردم مرا به بیمارستان عاشقان بردند در ان جا بود که معنی دوست داشتن رو فهمیدم ادرسش رو پرسیدم شهر غم و غصه قبیله رنج کوچه ی عشق خانه ی خودکشی
ديگر اگر گريان شوي ،
چو شاخه اي لرزان شوي
، در اشکها غلطان شوي
ديگر نمي خواهم تو را
ديگر اگر محرم رازم شوي
، شکسته چون تارم شوي
، تنها گل نازم شوي
ديگر نمي خواهم تو ر
|
||
|
رویا هایت را...
و هرگز آن ها را
پشت سر مگذار
آن ها را بیاب و از آن خویش گردان
هروقت در آغوش من بودی چشمانت را میبستی, نمیدانم به خاطر احساس زیاد بود...
یا خود را در آغوش دیگری تصور میکردی ... ؟

دوری
باد بهار دوباره , عطر تو رو میاره
موقع رفتن اما , یاد تو جا میذاره
خاطره ها هنوزم , رو شونه هام سواره
اسمتو که میارم , ابر دلم می باره
داشتن تو یه روزی , واسم یه آرزو بود
اما حلا قانعم , به دیدنت دوباره
خنده مهربونت , دیگه شده یه حسرت
بستم در دلم رو , حتی به روی نفرت
تو زنده ای همیشه , منم که می رم از یاد
به دنبالت می گردم , بدون داد و فریاد
ستاره من بودی , درسته که گم شدی
رفتی و بی تفاوت , ندیدی و رد شدی
جات توی آسمونه , میسپارمت به مهتاب
شاید بشه بگیرم , دستاتو من تو این خواب
دوری
باد بهار دوباره , عطر تو رو میاره
موقع رفتن اما , یاد تو جا میذاره
خاطره ها هنوزم , رو شونه هام سواره
اسمتو که میارم , ابر دلم می باره
داشتن تو یه روزی , واسم یه آرزو بود
اما حلا قانعم , به دیدنت دوباره
خنده مهربونت , دیگه شده یه حسرت
بستم در دلم رو , حتی به روی نفرت
تو زنده ای همیشه , منم که می رم از یاد
به دنبالت می گردم , بدون داد و فریاد
ستاره من بودی , درسته که گم شدی
رفتی و بی تفاوت , ندیدی و رد شدی
جات توی آسمونه , میسپارمت به مهتاب
شاید بشه بگیرم , دستاتو من تو این خواب
من زانو هایم را در آغوش کشیده بودم...
وقتی تو برای آغوش دیگری
زانو زده بودی...
خیلی سخته به کسی فکر کنی که داره به کس دیگه ای فکر میکنه
.
.
.
تو توی خیالت داری با اون زندگی میکنی ولی اون توی واقعیت با یکی دیگه
کسی چه می داند....
روزی چند بار فرو ریختم...
از دیدن کسی که تنها...
تنها لباسش شبیه تو بود!!!
اگه می تونستم
شکل یه گربه ماهی زندگی کنم
بر چارستونی از پوست و مو
در عمق یه برکه
و تو
یه روز عصر
وقتی که ماه می درخشید
می اومدی
اون پائین
تو خونه ی تاریکِ من
و می ایستادی اونجا بر لبه ی علاقه ی من
و فکر میکردی:
«لبِ این برکه چه قشنگه. کاشکی یه نفر دوستم داشت.»
من دوستت داشتم و دوست گربه ماهی ت بودم
و این فکرای تنهایی رو از سرت بیرون می کردم
و تو یه دفعه به آرامش می رسیدی
و از خودت می پرسیدی:
«یعنی هیچ گربه ماهی ای توی این برکه هست؟
به نظر میاد جای معرکه ای براشون باشه.»
باز گشتم...........با روحی خسته و قلبی شکسته و صدایی که بغض "......." بر آن نشسته! هوای چشمانم بارانی است!
از تکرار حالا و امروز و امشب خسته ام.....می خواهم به جایی دورتر از فردا بروم...جایی که هیچ حدی میان من و ......... نباشد
آه که روزگار چه بی رحم است! چه غریبانه دقایقم را به مسلخ عشق کشاند..........چه بیرحمانه غرورمرا شکست! با چه بهائی چوب حراج بر قلبم زد؟!
آنقدر تنهایم که حس می کنم یاسهای باغچه هم از من رو بر می گردانند.آنقدر احساس
غریبی می کنم که حس می کنم خورشید هم گرما و طراوتش را از من دریغ می کند و مرا به دست سایه ها سپرده!
آنقدر خسته و وامانده ام که عطر یاس ها نیز مدهوشم نمی کند...دیگرطراوت گل سرخ شادابم نمیکند...دیگر آواز قناریها هم نشاطم نمی بخشد...که بلندی سرو هم مرا استقامت نمی بخشد.....
خسته ام ...آنقدر که بی دلیل همه اتفاقات را پذیرفته ام-بدون هیچ تفکر و اندیشه ای-مجال
هیچ یک را ندارم.چشمهایم را به روی همه چیز بسته ام و....
باز هم من ماندم و حصار سکوتم!!!
در این روزهای غریب دلتنگی باز هم به نوشتن پناه آوردم.خود را در آغوش کلمه ها رها
می کنم و بی صدا می گریم...بی صدا اشک می ریزم-بی صدا نامش را بر زبان می آورم و بی صدا می میرم.....
هیچکس بغض فرو خورده ام را نفهمید....هیچکس از پشت پنجره سکوت چشمهای اشکبار و
قلب خسته ام را ندید......
می خواهم برگردم به عالم بی خبری! نمی دانید چه خواب آرامی بود! بی خبری مطلق....کاش این خوابم را بیداری نبود! و اینک حسرت سراب خواب بر همه حسرتهایم افزون شد.......!
می روم......می روم با خدا درد و دل کنم.....سر در آغوش مهربان و امنش بگذارم و تمام دلتنگیهای خود
را گریه کنم!!!
جاده ي قلب مرا رهگذري نيست كه نيست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفري نيست كه نيست
آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد
كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست
شايد اين قسمت من بود كه بي كس باشم
كه به جز سايه مرا با خبري نيست كه نيست
اين دل خسته زماني پر پروازي داشت
حال از جور زمان بال و پري نيست كه نيست
بس كه تنهايم و يار دگر نيست مرا
بعد مرگ دل من چشم تري نيست كه نيست
شب تاريك ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتي سحري نيست كه نيست
كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شيريني مرگم شكري نيست كه نيست ....
با اینکه میدونم دلت با من یکی نیست
با اینکه میبینم به رفتن مبتلایی
چشمامو میبندم که میمونی کنارم
با اینکه میدونم کنار من کجایی
چشمامو میبندم که رویاتو ببینم
چشمامو میبندم تورو یادم بیارم
حرفای من رویاییه میدونم اما
من از تمام تو همین رویا رو دارم
از تو نمیرنجم تو حق داری نمونی
شاید توام مثل خودم مجبور باشی
با اینکه میدونم به احساسی که دارم
نزدیکتر میشی که از من دور باشی
باور کن این ثانیه ها دست خودم نیست
من پشت رد تو به یک بنبست میرم
حس میکنم این لحظه رو صد بار دیدم
من رو به روی چشم تو از دست میرم
گذشته در چشمانم مانده است
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم دوستت دارم

وقتی میشی نیاز من که نباشی پیش من
اشکهای چشمامو ببین که میریزه به پای تو
بازم که بیقرارمو دلواپسی نگاه تو
تموم هستی منی بمون همیشه پیش من
اگر شدم عاشق تو نزار بیتاب بمونم
لا لایی شبام تویی نزار که بی خواب بمونم
دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز اذت میخوام همیشه عاشق بمونی
دوست دارم خیلی کمه ولی جز این چیزی نبود
واژه ها رو ولش کنیم عشقموازچشام بخون
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدو