بوسه آغازی برای ما شدن. بوسه یعنی عشق من ، با من بمان
لحظه ای با دلبری تنها شدن.
بوسه آتش میزند بر جسم وجان
دلتنگم برای تو ، زندگی ام فدای تو ، این قلبم هدیه ای ناقابل ، تقدیم به تو
نفس کشیدنم مدیون توام ، من گرفتار توام ، به خدا تا آخرین نفس وفادار توام !
سالهاست در انتظار آمدن توام ، تو را که دیدم قلبم لرزید ، بدجور عاشق توام !
باورم کن ، زندگی ام بسته به وجود تو هست
تپشهای قلبم همصدا با تپشهای قلب تو است
هر کس از من بپرسد میگویم او دنیای من است
اگر خواستند تو را از من بگیرند ،میگویم این تن ، بی او ، جنازه ی من است!
فدای تو ، دیگر از چه بگویم برای تو ، شکر میکنم آن خدای مهربان را
که فرشته ای داد به من، به زیبایی چهره ماه تو
دلتنگم برای تو ، میتپد قلبم به عشق تو
در انتظار لحظه دیدار ، تشنه ام برای بوسیدن لبهای تو
مینویسم شعری در وصف تو ، عاشقانه هایم را مینویسم به عشق تو
این هم حرف آخرم به تو ... دوستت دارم بیشتر از دوست داشتنهای تو
خیلی دوستدارم زندگیم
درد را از هر طرف نوشتم درد بود
هيچكس نفهميد ! شايد شيطان عاشق حوا بود كه بر آدم سجده نكرد!؟
وقتی بهش گفتم دوستت دارم گفت : برو بمیر !! گفت : دوستت دارم .
تیغو دادم دستش گفتم : عزیزم خودت کارمو تموم کن !!
زد زیر گریه و محکم بغلم کرد ،
حســــرت، یعنی خواستن تـــــــو كه داشتن نمی شود .هیـــچوقـــــــــت.......!
دستهایم را بگیر!!! هرچه را که لمس کردی باور کن... من همیشه قلبم را کف دستم می گیرم! در مسیر جاده تا دوردست ها... ردپای نگاه من است... اما تو نیستی...!!!؟؟؟
اش من هم جسارت داشتم...
هم اندازه ی تو!!!
یا کسی آن دورها در انتظار من نبود...
یا من چیزی برای از دست دادن نداشتم...
آن وقت می آمدم...
می آمدم تا آنجا...
تا انتها...
تا همان جایی که می شود فریاد شد!!!
بی صدا، همه صدا شد!!!
می آمدم...!!!
شعر هایم را میخوانی ...
میگویی روان پریش شده ام.....
پیچیده است .......
قبول !
اما ....
من فقط
چشمان تو را مینویسم ....
تو ساده تر نگاه کن ......
خاطرات را باید سطل سطل از چاه زندگی بیرون کشید
خاطرات نه سر دارند؛ نه ته !
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند
میرسند گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
و گاهی حتی وسط یک صحبت
سردت می کنند؛ رگ خوابت را بلدند!
زمینت میزنند ...
خاطرات تمام نمی شوند
تمامت می کنند ... !!!
آمد و قلب مرا دزدید و رفت بی قراری های من را دید و رفت
او گمان می کرد من دیوانه ام بر من و احساس من خندید و رفت
غنچه های عشق را از خاک جان با تمام بی وفایی چید و رفت
دل به او بستم ولی افسوس،او حال و روزم را کمی فهمید و رفت
باورم شد رفتنش اما عجیب ساده عاشق کس شود رفت .دل به اوبست
گقتی محبت کن برو
باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی
دارم محبت می کنم…
از پیش من هرگز نرو من بی تو تنها می شوم
باحرف هربیگانه ای رسوای رسوا می شوم
تنها رهایم می کنی وقتی که محتاج توام
صد بار اگر ترکم کنی صد بار شیدا می شوم
عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی...
دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم...
درد دل خواهم گفت بی هیچ کلامی...
گوش خواهم داد بی هیچ سخنی...
در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی...
در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حرارتی...
این گونه شاید احساساتم نمیرد؛
همیشه ماندن دلیل بر عاشق بودن نیست...
خیلی ها می روند تا ثابت کنند که تا همیشه، عاشقند..
دود سیگارم را بیشتر از تو دوست دارم...
کم رنگ هست...
اما دو رنگ نیست...

رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
بــاور كن!كــار من نیست ،كـــار ِ دِل استدلَــم جایی میان ِنـــفس هایَت گیـــر كرده است
وقتي کسي رو دوست داري ، حاضري جون فداش کني حاضري دنيارو بدي ، فقط يه بار نيگاش کني به خاطرش داد بزني ، به خاطرش دروغ بگي رو همه چي خط بکشي ، حتّي رو برگ زندگي وقتي کسي تو قلبته ، حاضري دنيا بد بشه فقط اوني که عشقته ، عاشقي رو بلد باشه قيد تموم دنيارو به خاطرِ اون مي زني خيلي چيزارو مي شکني ، تا دل اونو نشکني
حرف آخر الهی تا آموختن را آموختم آموخته را جمله بسوختم.
بخاطر تو نفس میکشم چون تو نفس منی
چون تو زندگی منی ...
نفسم دوستت دارم چون زندگی من به تو بسته است ...
دوستت دارم نفسم
خیـــــــــــــــلی دوستِ دارم عــــزیزم
دیــــــــــووونــــــتـــــم
می پــــــرستــــــــمت
همه وجـــــــــــودمـی
همه عشقـــمـــــــــی
عــــــــــاشقتــــــــــم
به خاطر عشــــــق تو نـــــگاهم روی هیچکس نمــــــی مونه چون تو بهتــــــرینی
به خاطــــر دستــــــان گرمــــــــته که هیچوقت دستــــــمو به کسی نمــــــی دم
وقتی توگوشم زمزمه می کنی دوسم داری دیگه دوست ندارم صدای کسی رو بشنوم
وقتی می گی عاشقمـــــــی دیگه عشـــــــق هیچکس رو باورنــــــــــــدارم
فقط به خاطـــــــــــــــرتــــو عزیزمـــــــــــ
عاشـــــــــــــــقانــــه دوســـــــــتت دارم
ای دریغ از تو اگرچون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگرمستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگرکامی نگیریم ازبهار