هر که مرا دید تو را نفرین کرد....
هر که مرا دید تو را نفرین کرد....
مریمممممم دوستت دارم
نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط .sasan19 |
پدر و مادرم برای این كه سر و صداهای همیشگی و جرو بحث های دائمی خودشان را توجیه می كنند هر وقت سر صحبت باز می شد می گفتند: دعوا نمك زندگی است و زن و شوهر باید با هم حرف بزنند و برای آینده تصمیم گیری كنند!

 

مهسا» در دایره اجتماعی كلانتری میدان جهاد مشهد افزود: من بیچاره كه دختر كوچك خانواده هستم و هنوز ازدواج نكرده ام مجبور بودم تا تمام وقت خودم را صرف آشتی دادن آنها كنم و مدام حرص و جوش بخورم . تازه تعصب بیش از حد پدرم كه مرا زیر ذره بین قرار داده بود و امر و نهی های مادرم كه در كوچه و خیابان گوشزد می كرد كه سرت را پایین بگیر و ... اعصابم را خرد كرده بود.

كلاس سوم را هنمایی را با موفقیت و معدل بسیار خوبی پشت سر گذاشتم اما پدر و مادرم می گفتند كه چه معنی می دهد دختر درس بخواند و از خانه بیرون برود . آنها با این عقیده خود مرا وادار به ترك تحصیل كردند و خانه نشین شدم.

مهسا ادامه داد: دوستانم به خاطر این موضوع مسخره ام می كردند و می گفتند كه تو دختر ناتوانی هستی و نمی توانی حق و حقوق خودت را بگیری!

با شنیدن این حرف ها خیلی رنج می كشیدم و دنبال راهی برای سرگرم كردن خودم بودم تا این كه از طریق چت روم با پسر جوانی كه خودش را «فرشید » معرفی می كرد آشنا شدم و چون اطلاعات پدر و مادرم از رایانه كم بود آنها نمی توانستند به من گیر بدهند.

دوستی اینترنتی ما حدود دو ماه طول كشید و در این مدت فرشید از تمام مسائل و مشكلات زندگی ام سر درآورد . او یك روز نقشه فرار از خانه را مطرح كرد و با این وعده كه تو باید خوشبخت بشوی وآزاد زندگی كنی سرم را كلاه گذاشت !

من شیفته چرب زبانی های پسری شدم كه فرشته نجات رویاهایم بود و با تصوری غلط پا به فرار گذاشتم .

فرشید مرا با خود به خانه ای برد و سه ماه طعمه هوس های شیطانی اش بودم . اما او تكلیفم را روشن نكرد و به قول و قرار های مان پشت پا زد و فقط در جواب سوالاتم می گفت چند هفته دیگر تو را به طور رسمی از خانواده ات خواستگاری خواهم كرد.

دختر جوان ادامه داد: شب گذشته برای تفریح به پارك كوهسنگی رفته بودیم كه ماموران انتظامی به ما مشكوك شدند. فرشید قصد داشت به ماموران بگوید كه ما در پارك با هم آشنا شده ایم و از قبل همدیگر را نمی شناسیم ولی من كه خسته و پشیمان بودم واقعیت را گفتم و پلیس ما را دستگیر كرد.

رئیس اداره آموزش همگانی پلیس خراسان رضوی درباره این ماجرا گفت: درگیری های خانوادگی و تاثیرآن بر خانه گریزی فرزندان، تعصب های نابجا و كنترل های غیر منطقی، ضعف اعتماد به نفس دختر جوان كه در نهایت تحت تاثیر تمسخر گروه همسالان و برای ابراز وجود با فرشید ارتباط برقرار كرده است و منجر به فرار او از منزل شده مواردی قابل تامل در این ماجرا می باشد.

«محدحسین قیاسی» افزود:اگر والدین نسبت به فرزندان خود به خصوص دختران جوان و نوجوان توجه بیشتری داشته باشند و سعی كنند كانون خانه و خانواده را بر اساس محبت و علاقه و به دور از بحث و جدل پایه گذاری كنند بسیاری از مشكلات این چنینی قابل پیشگیری است اما جوانان و نوجوانان نیز باید با شناخت نقاط مثبت درونی شان نسبت به تقویت اعتماد به نفس خود تلاش كنند.

نكته مهم در اینجا این كه دختران جوان مراقب باشند فریب دوستی های اینترنتی و خیابانی و قول و قرارهای هیجانی و احساسی را نخورند. ( غلامرضا تدینی راد - خراسان رضوی)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.