روزی که تو را دیدم علاقه ام از همه چیز سلب شد و عشق تو
مانند ستاره ای درخشان محیط ظلمت زده ی دلم را روشن نمود
وقتی عشق تو در دلم راه یافت صبر و قرار را از من ربود
ای پــــــیـــــــام آور دوســـــتـــــِی و مـــــــهـــــربــــــانـــــی ام
مــــــــــن تـــــــــو را بــــــــــیــــــــــشــــــــــتـــــــــــــــــــــــــــر
از هـــــــــــمــــــــه چـــــــیـــــــــــز و هــــــمــــــــــــه کـــــــــــــس
دوســـــــــــــــــــــــت دارم
این روزها...
انقدربغضم سنگین شده که
اگه گردنم راهم بزنی
به جای خون اشک می اید...
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم؟؟
ای یار به جهنم که مرا دوست نداری از عشق تو هرگز نکنم گریه و زاری اگر روزی بری و
یار بگیــــــــــــــــــــری الهی تب کنی فرداش بمــــــــــیری الهی سرخک و اوریون
بگیـــــــــــــری تب مالت و فشار خون بگیــــــــــری اگر بردی از این ها جان سالــــــــــــم
الهی درد بی درمان بگیـــــــــــــــری الهی تو بمیری من بمانـــــــــــــــــــم سر قبرت بیام قرآن
بخوانــــــــــــ
دوست دارم سیگار باشم لوتیا دودم بکنن..... دوست ندارم شمع باشم دخترا فوتم بکنن
می خوام بگم تو دنیای منی ..
می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..
می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!
می خوام بگم شدی مجنون عشقم …
می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !
می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم ..
می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!
می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!
می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …
می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …
می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …
می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم …
می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..
می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!
می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !!
می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..
می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …
می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !!
می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!
می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..
می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!
می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!
توی تنهاییام غرق بودم و به این فکر میکردم که چه دنیای نامردیه و همه دورت می زنن و نمیشه به هیچکی اعتمادکرد.
به خودم گفتم بی خیال بابا ما رو زمینی زندگی می کنیم که روزی 1 بار خودشو دور میزنه... پس نمیشه از هیشکی گله
رفاقتو تو حق من امشب تموم کردی رفیق
گرفتی ازمن دستای عشقمونو مرد نارفیق
دارم میبینم اون روزو نه اون تورومیخواد نه تو
نه راه برگشت واسه من نه راه جبران واسه تو
چه حالی داشتم حال اون روزاموداشتی توالان
تو دستامون بوددستای اون که تودستته الان
یه روز به حرفم میرسه امروزم یادت بمونه
رفتنی میره میدونم محاله یارت بمونه
نارفیق بودی برام اهای رفیق بامرام
زخم کاریتم نذاشتی باله پروازی برام
دلتم خنک بشه پره دستم جای تیغ
ضربه اخرتم به هدف خورده رقیب
لحظه های تنهایی
لحظه های تنهایی
عکس های هنری عاشقانه
تنهایی
زندگی...
زندگی یک ارزوی دور نیست
زندگی یک جست و جوی کور نیست
زیستن در پیله ی پروانه چیست؟!
زندگی کن زندگی افسانه نیست.
گوش کن...!!
دریا صدایت میزند!
هر چه نا پیدا صدایت می زند!
جنگل خاموش میداند تورا.
با صدایی سبز می خواند تورا.
اتشی در جان توست.
قمری تنها پی دستان توست.
پیله ی پروانه از دنیا جداست.
زندگی یک مقصد بی انتهاست.
هیچ جایی انتهای راه نیست!
این تمامش ماجرای زندگیست...!!!
همپای لحظه های دلتنگی ام ، همسرم ،
وقتی خانه عشقت پناهگاه خستگی ام شد اندیشیدم که الهه عشق،ناب ترین عشق هستی را نصیبم کرده است
عزیزم آهنگ صدایت زیبا ترین ترانه زندگیم
نفس هایت تنها بهانه نفس کشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنم است
پس با من بمان تا زنده بمانم
به چشمان مهربان تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را ،
تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم
به پاکی چشمانم قسم که تا ابد با تو می مانم
بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم
زیرا می دانم فردا بیشتر از امروز دوستت خواهم داشت...
دوستت دارم...
میگن وقتی نمیتونی فریاد بزنی
ناله نکن!!
خاموش باش قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟؟
تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ
آرزوهای خودت باشی...........
برای تمام آرزوهایی که می میرند...
سکوت می کنم...
سنگین تر از فریاد!!!
هيچ کس ويرانيم را حس نکرد... وسعت تنهائيم را حس نکرد... در ميان خنده هاي تلخ من... گريه پنهانيم را حس نکرد... در هجوم لحظه هاي بي کسي... درد بي کس ماندنم را حس نکرد... آن که با آغاز من مانوس بود... لحظه پايانيم را حس نکرد....
|
کجا بــودي وقتي برات شکستـم يخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم
کجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـرد
کجــا بودي وقتي کنـار عکســـات شبا نشستم به هواي چشمـــات
کجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم
ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم هــر چــي که باورت نميشه ديـدم
کنـــايه هــاشونــو به جون خريدم نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدم
کجا بودي وقتي اشکــام ميريخت خون جاي گريه از چشام ميـريخت
کجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـورد
کجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم
خنده واسه هميشه از لبـام رفت
رسيدن از مرمر رويــاهـــــام رفت
دانــی ایــن راز چــرا اشــک روان دارد شمع
خــبــر از داغ عـــزیـــزان جــهــــان دارد شمع
قـطـره هـایی که بــریــزد بـزمـین از رخ شمع
اشکهایی است که در دیده نهان دارد شمع
حالـت سـوخـتــه را ســوخـتـگـان می دانند
ز آن سبب سوختن خویش عیان دارد شمع
هــمــه ســوزنــد در ایـــن وادی حــیـــرت اما
آتـش اندر سر و بـر و دیـده نشان دارد شمع
بـه وفا شـهـره شهریم چـو پروانه ولیک کی خبر از دل ما سوختگان دارد شمع
ای کاش انتظار پايانی داشت تا من مي توانستم باز آن دستان پر مهرت را بگيرم و برای آخرين بار بر آن بوسه زنم... ای کاش انتظار پايانی داشت تا من دوباره تو را در آغوش بگيرم و برای آخرين بار وجودت را حس کنم... ای کاش انتظار پايانی داشت تا من در آغوش تو ميمردم ...ای کاش اين انتظار طاقت فرسا تمامی داشت تا من نوای عاشقانه از ديدار تو سر ميدادم... ای کاش انتظار پايانی داشت تا من برای آخرين بار غرق در نگاه پر محبتت ميشدم... ای کاش اين انتظار پايانی داشت تا من دستانت را می گرفتم و در اين غربت تنهايی غرق نميشدم... ای کاش اين انتظار پايانی داشت تا مي توانستم برای آخرين بار گل رويت را ببينم... ای کاش مي توانستم سر رو شانه هايت بگذارم و اشک شرم و پشيمانی را در دامانت بريزم... ای کاش اين انتظار پايانی داشت تا من ميتوانستم تو را ببينم و دستان گرمت که دست احساس عشق است را حس کنم... ای کاش اين انتظار پايانی داشت تا من برای آخرين بارنوای عاشقانه را از ديدار تو سر ميدادم و با فريادی از اعماق وجودم دوستت دارم را فرياد ميزدم... ای کاش اين انتظار پايانی داشت تا من ميتوانستم برای آخرين بار تو را در کلبه ی قلبم حس کنم ... ای کاش اين انتظار پايانی داشت تا من ميتوانستم برای آخرين بار بر پيشانی تو بوسه عشق زنم و آنگاه بميرم ... ای کاش... ای کاش |
گلی و گلپری و این گل |
||
تقدیم به تو گل ... که از سرخ ترین رز سرخ خدا زیباتری تقدیم به تو که فریاد مهربانیت در مقابل سکوت دیگران بی همتاست تقدیم به تو که امید نفس کشیدن در بی هوایی روزهای من شدی تقدیم به تو برای مهربانیت و با من بودنت تقدیم به تو که در قدم های زندگیم دستانم را میگیری |
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
***
ادامه مطلب...
ما را که بجز توبه شکستن هنری نیست
با هر دله دیوانه نشستن ثمری نیست
برخیز جز این چاره نداری که در اینجا
جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست
ما خانه بدوشیم
ما حلقه به گوشیم
جز در ره این کار نکوشیم و نکو شیم
در کلبه ما سفره ارباب و فقیرانه جدا نیست
در حلقه ما جنگ و نزاعی به سر شاه و گدا نیست
ما مطربه عشقیم ودر او از سناییم و خداییم
در کعبه ما جنگ رسیدن به خدا نیست
ای عاشق دیوانه وا کن در میخانه
می زن دو سه پیمانه که ناخورده می و رفته ز هوشیم